کتاب پیله ور ، خیاط ، سرباز ، جاسوس نوشته جان لوکاره ، یکی از پیچیده ترین رمان هایی است که در ژانر جاسوسی منتشر شده است. از جان لوکاره قبلا کتاب -جاسوسی که از سردسیر آمد - و کتاب - آوای مرگ - را معرفی کردم. جان لوکاره به نوشتن رمانهای جاسوسی با پیچیدگی های بالای روابط انسانی و بدون آنچه که اصطلاحا جلوه های ویژه نامیده میشود شهره است.

کتابهای جان لوکاره بر پایه روابط انسانی استوارند و همین آنها را زیبا میکند. از Happy ending  در بسیاری از کتابهای لوکاره خبری نیست و اتفاقا ، بر اساس واقعیات جامعه و کاستی های سازمانهای جاسوسی نوشته شده اند.

کتاب پیله ور ، خیاط ... بر اساس ماجرای کیم فیلبی ، جاسوس کا گ ب در سازمان MI6 انگلستان ، نوشته شده است.

اسم جالب و یگانه کتاب به یکی از مهمترین عملیات هایی که در داستان شرح داده میشود اشاره دارد و اسم رمزی است که با آن قرار است جاسوس شناخته شود ، در عملیاتی پیچیده در آنسوی دیوار آهنین.

فیلم خوبی هم از روی کتاب پیله ور ، خیاط ... ساخته شده است ، البته فیلم به خوبی کتاب نیست قطعا (مانند همیشه) .

کتاب با جزئیاتی بسیار دقیق از صحنه های شرح داده شده همراه است که بسیار خواندنی است . البته کتاب بسیار پیچیده است ( همانطور که ماجرای فیلبی هم پیچیده بود. ) البته کتاب چندان به ماجرای اصلی کیم فیلبی وفادار نیست و الزاما همان داستان را جلو نمیبرد، ولی اساس داستان همان است ، در بسیاری از موارد مانند ماجرای اصلی لو رفتن مامور کا گ ب در کتاب پیله ور ، خیاط ... تقریبا شبیه یکی از اتفاقاتی است که در حقیقت برای کیم فیلبی اتفاق افتاد . در کتاب ماجرا در خاور دور در هنگ کنگ اتفاق می افتد که بسیار ماهرانه شرح داده میشود و یکی از اصلی ترین ماجراهای کتاب است .

در حقیقت این ماجرا( تلاش یک پناهنده برای لو دادن کیم فیلبی) در استانبول برای کیم فیلبی واقعی اتفاق افتاد که به طرز بسیار ماهرانه توسط کا گ ب مدیریت شد و از لو رفتن کیم فیلبی جلوگیری شد.

این مسئله در فیلم هم نسبتا خوب نمایش داده شده است . در حقیقت فیلم به کتاب وفادار است (نسبتا)، اما پیچیدگی های کتاب را ندارد.

کتاب پر از نغز گویی های لوکاره است که به شدت انسان را به وجد می آورد . چندتا از این فرازهای خوب کتاب را اینجا می آوردم .

  • چه کسی می تواند جاسوسی جاسوس ها را بکند ؟ چه کسی می تواند بدون اینکه با روباه هم نشین شود ، او را پیدا کند.
  • ارزش یک مرد به تعداد نام های مستعاری است که او دارد.
  • نبود کامل اراده . آدم اسمش را ادب میگذارد، ولی در حقیقت چیزی نیست جز ضعف.

حس شوخ طبعی جالبی در سراسر کتاب به چشم میخورد که لذت خواندن را چند برابر می کند.

-حالا باران به شدت می آمد، اسمایلی تا استخوان خیس شده و خداوند به عنوان مجازات همه ی تاکسی ها را از صحنه شهر لندن برداشته بود.

- پیتر اگر تو تردید داری ، واقعا نباید این کار را بکنی ، هیچ چیز به این اندازه مهم نیست . معرکه ، چطور می شود تردید را تشخیص داد ، وقتی مثل این است که سی پروانه جوان در داخل معده ات مشغول جفت گیری هستند و عرق مثل بارانی مخفی داخل پیراهنت می بارد؟

کتابهای جان لوکاره از یک تیم ثابت استفاده میکنند. اسمایلی و دوستان . سوپر من و جیمز باند نیستند ، آدم هایی هستند با اشتباه های معمول همه آدم های معمولی . برخی از این آدم ها در کتابهای لوکاره نقش اصلی را بر عهده می گیرند و برخی به حاشیه میروند. در کتابهای مختلف لوکاره این افراد مرتبا جایشان را عوض می کنند. در کتاب پیله ور ، خیاط ... اسمایلی قهرمان داستان است.

کتاب ترجمه خوبی دارد ، مهوش عزیزی کتاب را ترجمه کرده است و من ترجمه را روان و خوب یافتم . کتاب در سال 1396 توسط نشر قطره چاپ شده است.