کتاب تولستوی و مبل بنفش را اولین بار در مجله کرگدن دیدم ، در مجله با نینا سنکویچ نویسنده کتاب ، مصاحبه ای کرده بود و او از عشق اش به کتابها و ادبیات گفته بود.
ماجرای کتاب تولستوی و مبل بنفش از اینجا نشات میگیرد که نویسنده پس از مرگ خواهرش و مواجه شدن با بحران روحی ناشی از آن تصمیم میگیرد تا برای مبارزه با آن به کتاب خواندن روی بیاورد . روزی یک کتاب ، به مدت 400 روز .
خب طبیعتا برای خواندن روزی یک کتاب او باید کتابهایی را پیدا کند که قابل خواندن در یک روز باشد. بنابراین تصمیم میگیرد سراغ کتابهای زیر 300 صفحه برود . این مسئله جالب است جون با نام کتاب تناقض پیدا میکند . اکثر کتابهای شاخص تولستوی مانند جنگ و صلح یا آناکارنینا کتابهای یک روزه نیستند بنابراین به نظرم انتخاب اسم کتاب زیاد همخوانی با متن ندارد.
نینا سنکویچ تصمیم میگیرد در طول یکسال کار را کنار بگذارد ، روزی 6 ساعت برای کتاب وقت بگذارد ، چهار ساعت برای خواندن و دو ساعت برای نوشتن نقد بر روی کتاب . او قبلا هم نقدهایی بر کتابها در سایت Read all days مینوشته است ، من این وبسایت را پیدا نکردم ، ظاهرا الان فعال نیست.
این مسئله نوشتن نقد روی هر کتاب به نظرم یکی از کارهای اساسی نویسنده بوده ، در حقیقت او با این کار خودش را ملزم کرده است که با نوشتن نقد کتاب را عمقی تر بخواند و آماده نوشتن یک بررسی کوتاه بر روی کتاب باشد.
او کتاب خواندن را بر روی مبل بنفش کهنه ای انجام میدهد که بیشتر محل استراحت گربه هاست.
طبعا خواندن 400 کتاب در 400 روز نمیتواند ایده جالبی برای بسیاری از افراد باشد. احتمالا بسیاری از کتابدوستان این ایده را نمی پسندند و ترجیح می دهند کتاب را با دقت بیشتر بخوانند . نکته دیگری که من در کتاب تولستوی و مبل بنفش به آن برخورد کردم ، این مسئله بود که گاهی نویسنده در حین بررسی کتابها داستان آنها را هم شرح میدهد و ممکن است برخی کتابهایی که در صف خواندن شما هستند را کمی لو دهد . برای من یکی دو بار این مسئله پیش آمد که چندان خوشایند نبود.
نینا سنکویچ ، تصویر از اینجا .
اما در کل عشق به ادبیات و کتاب در تولستوی و مبل بنفش موج میزند و حس لذت خوبی به افراد علاقه مند به کتاب می دهد. نویسنده در ضمن غوطه ور شدن در دنیای کتابها ، داستان فرار از اروپای جنگ زده جنگ جهانی دوم توسط خانواده پدری اش را هم شرح میدهد .
قسمتی از کتاب :
- به نظر من یکی از مشکلات این است که در سرمان فرو کرده ایم که کتاب خواندن باید کار پر زحمتی باشد و حتی اگر پر زحمت هم نباشد ، فایده ای به حالمان ندارد . اما همه کتابهایی که من خواندم ، چه آنهایی که به سختی تا آخر خواندمشان و چه انهایی که به آسانی بلعیدمشان ، برایم مفید بودند . خیلی هم زیاد و برایم لذت به همراه داشتند ، لذتی بی حد. –
کتاب تولستوی و مبل بنفش نوشته نینا سنکویچ ، با ترجمه لیلا کرد توسط انتشارات کوله پشتی چاپ شده است.
سلام البته به نظر من مطالعه کتاب باعث رشد فکری و پیشرفت انسانهایی با هوش متوسط و باهوش می شود نه انسانهای احمق، رضا شاه کبیر سواد نداشت ولی از زمان خودش بسیار جلوتر بود حتما اگر با سواد بود مطالعه در رشدش تاثیر بیشتری داشت ولی انسانهای احمق حتی اگر صدها کتاب هم بخوانند همیشه احمقند چون درک و تحلیل امور ربطی به کتاب خواندن ندارد و به هوش افراد مرتبط است و انسانهای احمق با خواندن کتاب فقط مقداری داده وارد حافظ خود می کنند و مثل طوطی تکرار می کنند و امکان استفاده از این داده ها جهت رشد و پیشرفت خود را ندارند احمق ها همیشه احمقند چه با خواندن کتاب چه با نخواندنش فقط خواندن کتاب باعث توهم دانایی در انسان های احمق می شود و این نه تنها به رشد آنها کمکی نمی کند بلکه توهم همه چیز دانی باعث پسرفتشان می شود.